خلاصه داستان: “ایزومی” یک بچهی بد ذات است که توسط والدینش طرد شده، او یک خفت گیر، دزد و یغماگر است، طی یک تعقیب و گریز توسط پُلیس، او به کوهستان میازاکی در جنوب ژاپن متواری میشود، جایی که برای ماندن در خانهی یک پیرزن محلی میبایست به او کمک کند و…
خلاصه داستان: پس از پایان جنگ جهانی دوم، یک زن آزاده به نام گابریل راباسکال (ماریون کوتیار) که در آستانه ازدواج با معشقوش می باشد، عاشق یک مرد دیگر میشود…
خلاصه داستان: این فیلم بر اساس تجربیات پسر بچه ی است که درگیر یک جنگ داخلی شده است. این بچه که در یک کشور آفریقای غربی زندگی میکند. پس از اینکه سربازان مزدور پدرش را می کُشند، او را مجبور میکنند که به گروه سربازان مزدور بپیوندد…
خلاصه داستان: داستان فیلم «دوران زیبا» (Good Time) درمورد یک دزدی بسیار ناشیانه بانک توسط برادران «کانی» و «نیک» است. «کانی» باهوش و «نیک» که معلول ذهنیست، همدست اوست. بعد از اینکه همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، «نیک» و «کانی» از همه جدا میشوند. «نیک» دستگیر میشود و به جزیره «ریکرز» منتقل میشود و «کانی» فرار میکند. بلافاصله بعد از این اتفاق او نقشهای برای فراری دادن «نیک» میکشد. هدف اول او جمع کردن پول کافی برای به قید وثیقه آزاد کردن «نیک» است. ابتدا سعی میکند این پول را با تیغ زدن نامزدش «کوری» (جنیفر جیسون لی) بدست آورد. بعد از اینکه او متوجه میشود که «نیک» بخاطر جراحات حاصله از یک دعوا در بیمارستان است، تصمیم میگیرد که او را نجات دهد. این نقشه با تعجب با موفقیت عملی میشود اما مشکل اینجاست که کسی که او، نجاتش داده است، یک غریبه است.
خلاصه داستان: فیلم اکشن “قاتل آمریکایی” درباره یک دانشجوی محقق و ورزشکار با استعداد است که بعد از رخ دادن یک فاجعه او به عنوان یک مهره در برنامه عملیاتی مخفی کشورش انتخاب می شود. بعد از اتمام آموزش های لازم او برای کشتن تروریست ها به خطرناک ترین نقاط جهان فرستاده می شود و…
خلاصه داستان: این فیلم درباره شاهزاده خانمی به نام «سفید برفی» است که اکنون در تبعید به سر می برد. اما سفید برفی زنی نیست که هرکس بتواند حقو حقوقش را پایمان کند! او حالا به سرزمینش بازگشته تا حکومتش را باز پس بگیرد و این کار را به همراه «هفت کوتوله» انجام خواهد داد…
خلاصه داستان: لیچ به عنوان پادشاه ارتش زامبیها حکومت میکند و مارِک در حال تلاش برای به دست آوردن یک سلاح قدرتمند از خدایان میباشد تا نفرین بزرگ را شکست دهد. اما…
خلاصه داستان: آمیش جوان، که از زندگیه خود راضی نیست به دیدار پسر عموی خود در شهر “چارم” میرود. در طول تابستان او با افراد زیادی آشنا میشود و به زودی باید انتخاب کند…